تو بهـــــاری...بهاری ام میکنی...قدمهایت سبز است...دستانت عطر بهارنارنج می دهد...نگاهت گرم است...وجودت شکوفه باران است... 13 امین روز بهار مبارکت باد...شکوفه ی بهاری ام. امروز اول قرار بود با مامی و خاله مهسا اینا بریم بیرون... اما از طرفی دایی بابا هم ما را ویلاشون دعوت کرده بود... صبح روز سیزدهم بر خلاف روزهای پیش خیلللی سرد بود... جالبه نم نم برفم اومد... ما هم تصمیم گرفتیم بریم ویلای دایی بابا... با وجود سرمای هوا اما چون تو ویلا بودیم سرما اذیتمون نکرد... تو هم با زهرا و مارال کمی بازی کردی... بعد اومدی بهم میگی مامان من خیلی بچه ام؟؟ گفتم ...